بخش چهارم؛ سپاسگزاری

به نام خدایی که روی زمین
گزیده است ما را به خود جانشین
خداوند نیلوفر و برگ یاس
بزرگ است و شایسته صد سپاس
خدایی که ریحان و گل آفرید
در این باغ صد نرگس آمد پدید
به هر نعمتی واجب آید سپاس
که نعمت بود فرع و شکرش اساس
بود خیر و برکت به سان بدن
سپاس از خدا جان جانان تن
عطا ظاهر سازه شکرش بتن
سپاس از عطابخش بنیان و بن
بدان موهبت شاخ و برگ است و رخت
سپاس از خدا ریشه این درخت
تو از بهر نعمت نکن شکر او
بود اصل این داستان گفتگو
سپاس ارچه نعمت فراوان کند
تو را هم سخن پیش یزدان کند
بود شکر گامی به سوی نگار
پل ارتباطی به درگاه یار
بهانه است نعمت که گویی سپاس
بگیری تو با شخص یارت تماس
شوی شاد و مسرور از این رابطه
مشو غافل از کنه این ضابطه
چه خوش آنکه عمرش به تو خرج شد
به شادیکده نام او درج شد
حقیقت مقیم است کوی تو را
کند شکر چون دیده روی تو را